رهگذر

شعروغزل

دلم یک زورق بی بادبان است

شکسته در دل دریا روان است

به هر موجی بچرخد برسر آب

چنان سرگشتگان هر سو دوان است

بکوبد در همش موج بلاها

اسیر دست دردی بی امان است

بهارش چون که آمد زود پرزد

گرفتارشبیخون خزان است

به هر راهی که قصد رفتنش هست

مقابل درد چون کوهی عیان است

چنان شد زندگانی تلخ بر او

به کامش هم عسل چون شوکران است

+نوشته شده در پنج شنبه 5 تير 1393برچسب:,ساعت12:18توسط مینامحمودی | |

من همانم که مرا فاصله ها دزدیدند

روح آزاد مراغافله ها دزدیدند

به بهاران که رسیدم رخ گلها پژ مرد

پر پرواز مر ا چلچله ها دزدیدند

دست خونین غمی ثانیه هایم را کشت

شهر آرام مرا ولوله ها دزدیدند

دربیابان بلا راه جنون می رفتم

حُسنِ لیلای مرا قافله ها دزدیدند

زندگی مشق شب ودرس حساب من بود

خط قرمز زده شد باطله هادزدیدند

دیدن ماه رخت مسئله ی عارف بود

روح عرفانی آن مسئله ها دزدیدند

کج که شد راه دلی سوی بتی درخانه

واجباتش همه را نافله ها دزدیدند

زمزم عشق جواب دل هاجردادند

عشق را از قدم هروله هادزدیدند

رنگ خوب رخ تو مشغله ی شاعربود

رنگ از چهره ی آن مشغله ها دزدیدند

بس که دزدان دغل کار قهاری بودند

نام تو از دل واز شاکله ها دزدیدند

+نوشته شده در پنج شنبه 5 تير 1393برچسب:,ساعت12:11توسط مینامحمودی | |

طرح

روی بوم دلمان طرح جدیدی بکشیم

طرح نابودی زشتی وپلیدی بکشیم

یادیاران سفرکرده ی دربند واسیر

سرهرکوچه ی دل عکس شهیدی بکشیم

گره ازکار فروبسته ی هم بازکنیم

قفل اگر باز نشد طرح کلیدی بکشیم

طرح دریا؛ قله ی کو ه بلندی بربوم

طرح صحرا؛ چمن وسرو رشیدی بکشیم

طرح آن لحظه ی دیداردو چشم نگران

طرح لرزیدن دل ؛ یاس سپیدی بکشیم

آن دلی را که شده از رنج وبلا آزرده

طرح آرامش او سایه ی بیدی بکشیم

چونکه دیدیم غمی کرده دلی افسرده

نقش غم پاک کنیم طرح امیدی بکشیم

+نوشته شده در دو شنبه 2 تير 1393برچسب:,ساعت12:40توسط مینامحمودی | |