رهگذر

شعروغزل

آنکس که ترا یافته آرام بگیرد

چون صیدکه آرام به یک دام بگیرد

هم همدم وهم مونس وغمخوار توباشی

نام توبرد از دل خود کام بگیرد

راضی نکند وعده ی فردای تو او را

ازیاد تو از عشق تو الهام بگیرد

از هررگ هستی چوشود نام تو جاری

با جان ودلش پاسخ ابهام بگیرد

اندیشه کند پاک به یادت همه اوقات

واز دست تواز هر صفتت جام بگیرد

گرسخت گرفته است براو دور زمانه

با تکیه به نامت همه انجام بگیرد

بی مهر رخت خاک وخسی بیش نباشد

بامهر تو انسانیتش نام بگیرد

 

 

+نوشته شده در جمعه 25 فروردين 1391برچسب:,ساعت12:20توسط مینامحمودی | |

دست رحمت

بیا با نگا هی تو این شب سحر کن

بیا لحظه ای هم ازین جا گذر کن

بیا ور به راهت شمیم بها ران

ا زین آ سمان تیر گی رابه در کن

بگیراز د ل من حکو مت ز غم ها

شبی دردلم انقلابی دگر کن

اگر تو بیایی غمم چاره گردد

جداریشه از ساقه اش با تبر کن

مذاقم شده تلخ از طعم دنیا

بیاو تو تلخی به کامم شکر کن

ببین زندگانی که زندان من شد

بیاسرنوشتم تو زیروزبرکن

به مهرت به قولت ببندم دلم را

تو ای دست رحمت زغیبت حذر کن

 

 

 

 

+نوشته شده در پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:غیبت ,ساعت11:3توسط مینامحمودی | |