رهگذر

شعروغزل

حک کرده ام نام تو را د رگوشه ی پنهان دل

جایی که می بیند فقط آن گوشه را جانان دل

دل آب وجارو کرده ام آماده ی دیدار تو

شوازکرم ای نازنین تو ساعتی مهمان دل

هرروز وهر شب پا بنه بر فرش دل بر چشم دل

افزون نمابامقدمت گنجینه ی ایمان دل

چون تو بیایی میرود ابر سیاه غم کنار

چتری بگیرم بر سرت از این همه باران دل

بی تو بمیرد این دلم نومیدو تاریک وتباه

باتو چراغانی کنم سرتاسر ایوان دل

نام تو آید بر زبان رو میشود گنج نهان

چین دلم در دست تو ای شاه وای خاقان دل

 

+نوشته شده در سه شنبه 5 مهر 1390برچسب:,ساعت12:27توسط مینامحمودی | |

به دل گفته بودم که دریا بماند*     

 

نه راکد چو مرداب یک جا بماند

 

که بی رنگ وروشن چوآب زلال

 

چوآیینه ی آسمان ها بماند

 

به سنگی ترک برندارد چو تنگی

 

که صندوق اسرار دنیا بماند

 

به زندان اگر سردرآردچو یوسف

 

ولی همچنان پاک وزیبا بماند

 

اگر نیست دل چودریا مصفا

 

کمک کن خدایا که دریا بماند

 

 

+نوشته شده در سه شنبه 5 مهر 1390برچسب:,ساعت10:6توسط مینامحمودی | |

انتظا ر

من همین جا صبر کردم در کنار این قطار

گرچه من مینای صبرم خسته ام از انتظا ر

تابیایی کاسه ی صبرم به سر خواهد رسید

تاببینم روی ماهت بیقرارم بیقرار

من نمیدانم که هستی یاکجایی نازنین

گشته چشمم تیره از تاریکی این روزگار

یک طرف ظلم وستم سویی تباهی وفساد

چشم دنیا کور شداز این همه دود وغبار

گوش عالم منتظر تا بشنود پیغام نو

این جهان گر تو نباشی هیچ دارد اعتبار؟

می رسد مرگم ندیدم برکشد این روزگار

پرده از روی چوماهت ای سرآغاز بهار

 

 

 

+نوشته شده در سه شنبه 5 مهر 1390برچسب:,ساعت9:48توسط مینامحمودی | |